از ظهر داشتم فکر می کردم سری به دفترچه ممنوع بزنم که کلی حرف نزده برای گفتن دارم.
اما دفترچه را که گشودم. همه پرید!!!
شاید چون چند بار یوزر و پسورد را زدم تا وارد دفترچه شوم این اتفاق افتاد!
یا شاید چون خسته بودم و فکر کردم حالا که چند دقیقه ای می توانم بخوابم و چنین فرصتی کم دست می دهد ، از حس و حال نوشتن افتادم!!!
و شاید چون فکر می کنم چه بنویسم که تازه باشد!؟!
واقعا چه کسی است که نداند فساد تا بن و ریشه وزارت علوم رخنه کرده؟ یا نداند که چه غوغایی در ادارات و رفتار با ارباب رجوع وجود دارد؟ یا نداند بحران مالی چه بر سر جوانان و خانواده ها آورده است؟ و یا نداند بی کاری چه بلایی است؟ یا نداند.؟!؟
گفتنش چه سود؟
بعضی وقتها فکر می کنم جهنم می تواند جای بهتری از این دنیا باشد! حتی برای من که سقفی بالای سرم است و نگران شام شبم نیستم و تنم به حد نیاز سالم است و.!!!
به روزگاری مبتلا شده ایم که فقط به اینکه می توانستیم گرفتار تر از امروز باشیم هم. خدا را شکر کنیم و دهانمان را ببندیم!!!
نداند ,شاید ,فکر ,دفترچه ,چون ,است؟ ,یا نداند ,فکر می ,شاید چون ,جای بهتری ,می کنم
درباره این سایت